سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شایاجون

اگرچه سرم شلوغه اما قصد دارم ، مکنونات قلبی یک مادربزرگ به نوه اش را براتون بگم. هرکس که شرایط منو داره، مامان بزرگه یا آقا جون می تونه کامنت و مطلب بذاره و من هم استفاده کنم. سپاس و در پناه خداوند

شایا جون قبل از تولد

شایا جون می دونی قبل از اینکه بدنیا بیای چه احساسی داشتیم؟

یه حس قشنگ، یه حس انتظار!!!

این تصویر وقتیه که هنوز کاملا شکل نگرفتی ول اینقدر عزیز بودی که تا مامی از بیمارستان اومد و تصویر سونوگرافی را بهم نشون داد بی اختیار اشکم درومد. این اشک خوشحالی بود به چند جهت: اول اینکه سلامتی شما محرز شده بود و دوم اینکه جنسیتت مشخص شده بود و دلایل بسیار دیگه....

اصلا مگه خوشحالی انتظار نوه دلیل می خواد؟!!!!!>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>

 

27 اردیبهشت1390

 

اون موقع که در انتظار اومدنت بودیم خیلی وقتا من این حس را با انتظار آمدن آقا امام زمان عج مقایسه می کردم اگرچه تفاوت از زمین تا آسمان است اما به نوعی یادآوری بود تا من از آقا بخوام که شما و مامی را بهتون توجه داشته باشه و در پناه خودش حفظتون کنه!!!

بازم می گم نمی دونی چه حس خوبی برای آمدن اولین نوه داشتم.

نکته مهم دیگه اینکه بزرگی، عظمت و قدرت خداوند در باور انسان نمی گنجه !!!! چگونه ضعیف ترین موجود وقتی به دنیا میاد تبدیل به انسانی جسور و عصیانگر می شه...

حواسمون باشه چی بودیم و از کجا اومدیم و به کجا می ریم ، پس برای انسان واقعی شدن، برای دستیابی به کمال باید انسانی برخورد کنیم و در برابر دیگران احساس مسئولیت داشته و بااخلاق باشیم

 



[ سه شنبه 90/2/27 ] [ 9:0 عصر ] [ شایا شرفی ]

نظر

::

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه