سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شایاجون

اگرچه سرم شلوغه اما قصد دارم ، مکنونات قلبی یک مادربزرگ به نوه اش را براتون بگم. هرکس که شرایط منو داره، مامان بزرگه یا آقا جون می تونه کامنت و مطلب بذاره و من هم استفاده کنم. سپاس و در پناه خداوند

عشقم شایا

 

شایاجون

سلام خانوم خانوما!

امروز تا رسیدم دم در خونه می خواستم برم خونه اما عشق تو منو کشوند خونه شما.

تا در زدم یه دفعه مامانی با عزیز نازنینم اومد درو واکرد تا نیگات به من خورد از ته دلت جیغ کشیدی. درست همون حسی که من داشتم انگار در تو هم بود.

برا همین بود که منم جیغ زدم و دستامو محکم کوبیدم توسینمو دویدم به طرفت. و فوراًبغلت کردم. تو رو بردم اتاقت که با اسباب بازیهات بازی کنی. گذاشتمت روی تاب.

برات خوندم تاب تاب عباسی، خدا شایا رو نندازی!!!!

من خوندمو تو قاه قاه خندیدی و من خندیدم و عشق و حال کردم



[ شنبه 91/3/27 ] [ 10:0 صبح ] [ شایا شرفی ]

نظر

عزیز نازنینم!

 

اردیبهشت91

عزیز نازنینمخوشمزه

هر صبح که از خواب برخاستم اولین یادم تویی، عزیز نازنینم قلب

در محل کار که ذهنم درگیر می شه باز یاد آرامم می کنه، عزیز نازنینمچشمک

بعداز ظهرها که خسته به طرف خونه حرکت می کنم،فارغ از هر غصه ای با یاد تو لبخند بر لبانم نقش      می بنده، عزیز نازنینم قهقهه

توی خونه، تواداره، تو خیابون، تو بیابون، تو جنگل و گلستون یادت هرگز نمیشه فراموش، عزیز نازنینمخنده

 



[ دوشنبه 91/3/22 ] [ 3:19 عصر ] [ شایا شرفی ]

نظر

::

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه